عاشقانه ها

عشق شعر علاقه

عاشقانه ها

عشق شعر علاقه

توی تموم تاریکی ها باید خاموش ماند!
دلم به اندازه حسرت دل عاشقت گرفته
به اندازه تموم تن پاکت تنگ شده
دستانت رو به من بسپار
بسپار تا برویم
به همان دیار سبز
برای عاشق شدن و جوانه زدن
خداست که مرا و تو را می خواند
با من باش
آخر تنها عشق حقیقت دارد و جز عشق ؟
اوه ... نه ! هرگز

 

عکس

عکسهای ناز

نسیم صبح شاید ازبرای

بوسه بر گلبرگ

می آردکلام مهربانی را      

             ومی آیدخرامان درمیان باغ

می خندد بروی شانه های باد                       

ومی ساید لبانش را بروی گونه نسرین

نوازش میکندمریم

ومی بوید اقاقی را

یه بوسه عجیب

این هم یه بوسه عجیب

کاش می شد از تو چشام

این رو بخوونی که دوسِت دارم

کاش می شد از نفسام

این رو بدونی که خاطر خواتم

کاش می شد از رو سلامم ، رو کلامم

روی شرم وحیایم

اینرو بدونی که با تمام جون دوسِت دارم

کاش می شد از رو صدای لرزونم

رو دست و پای لرزونم

رو سرخی رخساره ام                                   

این رو بدونی که دوسِت دارم.

کاش می شد اینرو بدونی ..

 

هر روز که از  ماه می گذره

عشقم به تو بیشتر می شه  

باور کن که دیوونتم

دیوونه عینِ همیشه

فقط ، فقط تو پاره ای تنی

به حرمت اشکم قسم

بی تو میونِ عالمی

غریبمُ یه بی کسم

سکوت خسته مُ ببین

ببین بی تو چه کم شدم

همسایه سقوطم و تنها رفیق غم شدن

همسایه سقوطم و تنها رفیق غم شدن

صحبت راه دور که نیست

بحث دو پای خسته مِ

شاکی غصه نیستم

نقل دل شکسته امِ

لُب کلام ای با وفا

بی چک وچونه چاکرم

واسه فدای تو شدن

من که همیشه حاضرم

دوست داشتنِت مقدسِ

واسه همین دوسِت دارم

شیرین ترین عبادتی

امید روز آخرم

دوست داشتنِت مقدسِ

واسه همین دوسِت دارم

شیرین ترین عبادتی

امید روز آخرم

امید روز آخرم